داستان انگيزشي/9

اینجا جایی برای گردآوری بهترین و زیباترین داستان های کوتاه آموزنده است

داستان انگيزشي/9

  در سال 1968 مسابقات المپيك در شهر مكزيكوسيتي برگزار شد. مسابقه دوي ماراتن لحظات آخر را سپري مي كند. نفر اول، يك دونده از اتيوپي، از خط پايان مي گذرد. در همين حال دوندگان بعدي  از راه مي رسند و از خط پايان مي گذرند. مراسم اهداي جوايز برگزار مي شود و جمعيت هم آرام آرام استاديوم را ترك مي كنند اما بلند گوي استاديوم اعلام مي كند كه هنوز يك دونده ديگر باقي مانده و از خط پايان نگذشته است. چند هزار نفر در استاديوم باقي مي مانند و انتظار رسيدن نفر آخر را مي كشند. مدتي بعد اعلام مي شود كه او دونده‌اي از تانزانيا به نام جان استفن آكواري است كه در اوايل مسابقه افتاده است و زانويش آسيب ديده است. ساعت 45: 6 عصر است و بيش از يك ساعت از زمان عبور نفر اول از خط پايان مي گذرد. دونده اي تنها، لنگ لنگان با پاي زخمي و بانداژ شده وارد استاديوم مي شود. با ورود او به استاديوم، جمعيت حاضر از جا بر مي خيزند و با كف زدن و با صدايي بلند او را تشويق مي كنند انگار كه او برنده مسابقه است! او از خط پايان مي گذرد. خبرنگاري به او نزديك مي شود و از او مي پرسد: «چرا با اين درد و جراحت و در شرايطي كه نفر آخر بوديد و شانسي براي برنده شدن نداشتيد از ادامه مسابقه منصرف نشديد؟» آكواري مي گويد: «من فكر نمي كنم شما درك كنيد. مردم كشورم مرا 9000 مايل تا مكزيكو سيتي نفرستاده اند كه فقط مسابقه را شروع كنم. آنها مرا فرستاده اند كه مسابقه را به پايان برسانم.» نام نفر اول مسابقه دوي ماراتن، دونده اتيوپيايي برنده مدال طلاي مسابقه، چيست؟ احتمالاً به جزمستندات نتايج مسابقه المپيك سال 1968، در جاي ديگري ثبت نشده است و با جستجو در اخبار و اينترنت هم، آن را نخواهيد يافت.  برنده مسابقه كيست؟ جان استفن آكواري. چرا؟ زيرا او ارزشي را به ما يادآور مي شود كه خيلي ارزشمندتر و تحسين برانگيزتر از چيزي مانند نفر اول شدن است؛ پشتكار و استقامت. او درس بزرگي به ما مي آموزد و آن اصالت حركت، مستقل از نتيجه است. او يك لحظه به اين فكر نمي كند كه نفر آخر است و شانسي براي نفر دوم يا سوم شدن هم ندارد.  
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد